از تو حرف می زنم

از تو حرف می زنم
چنان نوبرانه می شوم ،
که بهار هم دهانش آب
می افتد !

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۳)

تو آن بلایقشنگی هستیکه آمدی به سرم

رسم ” خوب ” ها همین است ...حرف آمدنشان شادت می کند ،و ماندنش...

صبحی که شروعش گل لبخند تو باشد ،تا شب دل من یکسره در بند تو ...

گاهـی مـی خواهـم چنان خـودخواهـانه ،در آغوشت بگیرم ...که جــ...

می گویند در خواب هایم هذیان می‌گویم.اما هیچکس نمی داند با تو...

چندی ترانه می شوم و دم نمی زنمحرف از وجود عالم و آدم نمی زنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط