دختر گفت بشمار

دختر گفت: بشمار
پسرک چشمانش را بست
و شروع کرد به شمردن: یک…دو… سه …چهار…..

دخترک رفت پنهان شود

آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی میکند،

برّه شد و با گرگ رفت

پسرک قصه هنوز می شمارد…
دیدگاه ها (۱)

آهویم رفت بگذار برودحسابش بماند با گرگ های بی احساس

این روز ها.....↓                    فقط تورو میخواهم......↓ ...

#€€€€€€€€€€€€€#

سویچ ماشین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط