میگفت اصل اونه که چشات بخندهو اِلّا هر ننه قمری میتونه خنده رو رو لبات بیاره !!تو چشام خیره شد و گفت :آخ که نمیدونیوقتی قهوه ای سوخته ی چشای دلبربرق میزنه از ذوقچه دلی میبره بی انصاف