فیک :عشق یا نفرت

فیک :عشق یا نفرت

پارت2
ویو چویا
رفتم تا برای مزایده آماده شم لباس مخصوص مزایده رو پوشیدم یه پیراهن سفید با شروار پارچه ای مشکی یه شنل مشکی که باید روی پیراهن بپوشیم و یه ماسک سفید آماده شدم رفتم بیرون آتسوشی هم آماده شده بود سوار ماشین شدیم . رسید به محل مزایده وارد شدیم و یه جا برای نشستن پیدا کردیم و من همش داشتم دنبال اون
خون آشام خون هوار می گشتم که یهویی صحنه مزایده دودی شد یکی از زیر زمین پایین صحنه وارد شد
نیکولای♧آرا آرا واتاشینا ناماع نا نیکولای متصدی مزایده امشب شما هاژیم ماشته(از ملاقاتتوت خوشبختم)بریم برای مزایده امشب
ویو چویا
یه چند تا چیز مسخره برای فروش اوردن که اصلا برام جذاب نبود و بالاخره تابلوی نقاشی
♧و بریم سراغ بهتری نقاشی و گران بهاترین نقاشی که با پودر طلا رنگ شده با 5 میلیون شروع میکنیم
+ 6 میلیون
_ 10میلیو
+لعنتی. 12میلیون
♧واو شگفت انگیزه مبلق پیشنهادی12 میلیونه کسی بالاتر پینهاد نمیده
-1میلیارد
+/♧چیییییییییییی
ویو دازای
آدمای احقما . واقعا قکر کردید میتونید مانع چیزی من میخوام بشید من دازای اوسامو بزرگ ها ها ها تو خواب ببینید
ویوچویا
لعنتی لعنتی لعنتی باشه این دیگه آخرین شانسمونه
+ 5 میلیارد
_نانی(چی)
♧واوو کاویساما این باور نکردنیه کسی بالاتر پیشنهاد نمیده
_الان نشونت میدوم.
10میلیارد
+/♧چیییییییییییی
♧نقاشی با روکش پودر طلایی به شماره 666 فروخته شد
+م....ما شکست خوردیم ب..بد بخت شدیم
_ویو
از جام بلند شدم به سمت در خروجی راهی شدم وارد ماشین شدم
_آکوتاگاوا نقاشی بگیر بیا زود
÷اطاعت میشه ارباب
_وقتی اکوتاگاوا اومد به سمت عمارت راهی شدیم

این داستان ادامه دارد