به ه مغازه سلمونی می رفتم که آراشگرش همشه موقع کار ه

به يه مغازه سلمونی می رفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود، تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه می گفتن: تو سيگار می کشی؟

هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم، فروشنده يه ادکلن رو به لباسم زد گفت اين ماندگاری اش فوق العاده است. با اينکه خريد نکردم، تا همين دو سه روز پيش هرجا می رفتم، می گفتن:
چه بوی خوبی می دی.

ارتباطها خيلی مهمن.
وقتی با افراد مودب و فهميده در ارتباطیم، یا وقتی که با افراد آلوده ای در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تاثير می گیریم.
#ناشناس


نظر شما چیست؟
دیدگاه ها (۰)

همیشه اصرار کردن همه چیو خراب میکنه مثلا اصرار به دوست داشته...

تو مرا یاد کنی یا نکنی،باورت گر بشود یا نشود،حرفی نیست،امانف...

🐍داستان آموزنده چوپان و مارﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط