جزیره کشف نشده 🌴 پارت۴۵ 💚
لیندا: شما هم نردبان خان گمشو بریم اونجایی که میخوام ببینم.
آب دهنمو قورت دادم. این از اژدها هم بدتره. از دست این سالم به در برم میرم پابوس اژدها. خدایا خودت بهم رحم کن..............
لیندا: هویی کجایی. نشنیدی چی گفتم؟
ــ هاا باشه باشه.. بریم.
لیندا: با ماشین خودت میریم. یه جایی هم باید سر بزنم.
دیگه شکم به واقعیت پیوست. جای منو لیندا باهم عوض شده.............
ــ باشه. پس بریم پارکینگ.
لیندا: اوکی بریم.
سوار ماشینم شدیم. کمربندمونو بستیم...........
لیندا: ماشین خفنی داری.
ــ قابلی نداره.
لیندا: اگه میتونستم ببرمش خوب میشد ولی نمیتونم پس مال خودت.
ــ اگه خواستی کمکت میکنم.
لیندا: نه آخه اونطرف هم مشکلو دردسر داره.
حرکت کردیم. بالاخره رسیدیم به همونجایی که ازش خاطره بدی دارم. از ماشین پیاده شدیم..........
ــ اینجا دره اژدهاست. بعد مرگ پدرم این اسمو روش گذاشتن. اون اژدها باعث شد پدرم به این دره بیفته. پدرم اینجا رو دوست داشت و همیشه به اینجا میومد. منم با خودش میاورد. اون روز من تو ماشین نشسته بودم. که یهو سایه بزرگی از سرم رد شد. منم از ماشین پیاده شدم. وقتی دیدم اژدهاست ترسیدمو دویدم تا برم پیش پدرم. وقتی رسیدم که پدرم افتاد. اژدها هم کنارش ایستاده بود. وقتی پدرم افتاد. اژدها هم همراهش به اون دره پرواز کرد. دیگه نفهمیدم چیشد. رو کناره دره ایستادم تا پایینو ببینم ولی اصلا دیده نمیشد. دیودم سمت ماشینو به پدر شوگا زنگ زدم. اونا وقتی رسیدن. گروه امداد هم اومد. اونا گفتن این دره عمقش خیلی زیاده پس نمیتونن بره اون پایین. عمو مین بزور راضیشون کردو اونا رفتن. پدرمو رو یکی از صخره هایی که نزدیک دهانه دره بود پیدا کردند. پدرم از دنیا رفته بود.
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
آب دهنمو قورت دادم. این از اژدها هم بدتره. از دست این سالم به در برم میرم پابوس اژدها. خدایا خودت بهم رحم کن..............
لیندا: هویی کجایی. نشنیدی چی گفتم؟
ــ هاا باشه باشه.. بریم.
لیندا: با ماشین خودت میریم. یه جایی هم باید سر بزنم.
دیگه شکم به واقعیت پیوست. جای منو لیندا باهم عوض شده.............
ــ باشه. پس بریم پارکینگ.
لیندا: اوکی بریم.
سوار ماشینم شدیم. کمربندمونو بستیم...........
لیندا: ماشین خفنی داری.
ــ قابلی نداره.
لیندا: اگه میتونستم ببرمش خوب میشد ولی نمیتونم پس مال خودت.
ــ اگه خواستی کمکت میکنم.
لیندا: نه آخه اونطرف هم مشکلو دردسر داره.
حرکت کردیم. بالاخره رسیدیم به همونجایی که ازش خاطره بدی دارم. از ماشین پیاده شدیم..........
ــ اینجا دره اژدهاست. بعد مرگ پدرم این اسمو روش گذاشتن. اون اژدها باعث شد پدرم به این دره بیفته. پدرم اینجا رو دوست داشت و همیشه به اینجا میومد. منم با خودش میاورد. اون روز من تو ماشین نشسته بودم. که یهو سایه بزرگی از سرم رد شد. منم از ماشین پیاده شدم. وقتی دیدم اژدهاست ترسیدمو دویدم تا برم پیش پدرم. وقتی رسیدم که پدرم افتاد. اژدها هم کنارش ایستاده بود. وقتی پدرم افتاد. اژدها هم همراهش به اون دره پرواز کرد. دیگه نفهمیدم چیشد. رو کناره دره ایستادم تا پایینو ببینم ولی اصلا دیده نمیشد. دیودم سمت ماشینو به پدر شوگا زنگ زدم. اونا وقتی رسیدن. گروه امداد هم اومد. اونا گفتن این دره عمقش خیلی زیاده پس نمیتونن بره اون پایین. عمو مین بزور راضیشون کردو اونا رفتن. پدرمو رو یکی از صخره هایی که نزدیک دهانه دره بود پیدا کردند. پدرم از دنیا رفته بود.
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
۱۶.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.