سمت ماشین رفت

۲
سمت ماشین رفت
همزمان دختر داشت یونگی رو مارک می‌کرد
.
.
.
داخل آسانسور دیگه تحمل نکرد
شروع به باز کردن دکمه های لباس کرد با سرعت به داخل اتاق رفت
ات مثل یه دختر کوچلو که توی بغل یه هیولاس اروم بود

خیلی آروم روی تخت دراز کشید می‌خواست
بخوابه

یونگی در چند حرکت لباس های خودش و ات رو در آورد
..
...
..

انگشتشو وارد دختر کرد
صدای ناله های دختر بالاگرفت با وارد شدن حجم زیاد ددیش

.
..
...
۱۰ مین بعد
...
..
.
متوجه خیسی صورت دخترکش شد نه از عرق از اشک

__:چی شد کوچولو

با بغض __: بابایی درد میکنه تروخدا من باکره بودم تورو خدا

از دخترکش در آورد
اون رو توی بغلش فشورد
دیدگاه ها (۹)

۳ .........فردا صبح __:ببین توله دوست داشتم بکنمت حالاهم مال...

۱ویو چیهوپ]هه این دستگاه های عروسک شانسی وایسا این عروسکه چه...

۱ یه شات دیگهصدای موزیک اوج میگیره حس خوبیه شاید اولین باره ...

۵__:اهههه کافیه دخترک نگاهی به ددیش انداخت در همون لحظه پسر ...

عشق مافیایی p5

نام فیک: عشق مخفیPart: 33ویو ات*به ی خدمتکار گفتم ی پتو بیار...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط