جونهو گفت
جونهو گفت
×چه اتفاقی افتاد
+ا..اون مرده..اخخ
& ببخشید
+اون مرده اومد بهم دست زد بعد منم که برگشتم اومد تو صورتم مستم بود بعدش هلش دادم که دستمو گرفت کشوندم دنبال خودش که دستشو گاز گرفتم بعدش که یقمو محکم گرفت و دوتا سیلی که بیشتر شبیه مشت بود رو بهم زد و موهامو محکم کشید یقمم پاره شد
-یکم غذا بخور بزرگتر بشی کوچولو
+هعی خدا تو هم عین شلغم وایستاده بودی
-خودت سلغمی هویج
&بسه
دیلیلینگ دیلیلینگ دیلیلینگ دیلیلینگ
×الو...
×چی یک ساللل
...
×با کی
..
×هوم بگم چی بهش
...
×اوکی فقط وسایلتون
...
×باشه میگم اماده کنن خدافز
+چیشد
×مامان اینا با عمو اینا می خوان بمدت یک سال برن ژاپن اونجا برای مسافرت البته به اضافه کارای شرکت
+یک سال ؟ با مامان بابای جونگکوک؟؟
×اره
-بابای منم تازه پیام داد
×راستی گفت مه جونگکوک تمام این مدت پیشتونه چونکه عمارت رو فروختن می خوان یکی دیگه بخرن
-چی؟(بلند)
×مگه من گفتم بفروشن می خوان یدونه همین نزدیکیا بخرن
+یعنی من باید هر روز اینو تحمل کنم(ما از خدامونه یک دقیقه ببینیمش دختره خر)
-نکه من دوست دارم ببینمت
×بسه و حالا هم زن عمو گفت که وسایلات تا یک ساعت دیگه میرسن
-باشه
ویو جونگکوک
-باید اینو تحمل کنم واقعا که
ویو یونسو و میرا
+امشب میای بریم بار
&اره
+خب اماده شو
&اوکی ولی اگه جونهو بفهمه جرم میده
+اشکال نداه باوااا
&من جر می خورم نه تو
+خخخ بهش میگم جرت نده
&ایش من رفتم
+اوکی
∆رفتن اماده شدن و بدون اینکه به جونگکوک و جونهو بگن رفتن بیرون
×چه اتفاقی افتاد
+ا..اون مرده..اخخ
& ببخشید
+اون مرده اومد بهم دست زد بعد منم که برگشتم اومد تو صورتم مستم بود بعدش هلش دادم که دستمو گرفت کشوندم دنبال خودش که دستشو گاز گرفتم بعدش که یقمو محکم گرفت و دوتا سیلی که بیشتر شبیه مشت بود رو بهم زد و موهامو محکم کشید یقمم پاره شد
-یکم غذا بخور بزرگتر بشی کوچولو
+هعی خدا تو هم عین شلغم وایستاده بودی
-خودت سلغمی هویج
&بسه
دیلیلینگ دیلیلینگ دیلیلینگ دیلیلینگ
×الو...
×چی یک ساللل
...
×با کی
..
×هوم بگم چی بهش
...
×اوکی فقط وسایلتون
...
×باشه میگم اماده کنن خدافز
+چیشد
×مامان اینا با عمو اینا می خوان بمدت یک سال برن ژاپن اونجا برای مسافرت البته به اضافه کارای شرکت
+یک سال ؟ با مامان بابای جونگکوک؟؟
×اره
-بابای منم تازه پیام داد
×راستی گفت مه جونگکوک تمام این مدت پیشتونه چونکه عمارت رو فروختن می خوان یکی دیگه بخرن
-چی؟(بلند)
×مگه من گفتم بفروشن می خوان یدونه همین نزدیکیا بخرن
+یعنی من باید هر روز اینو تحمل کنم(ما از خدامونه یک دقیقه ببینیمش دختره خر)
-نکه من دوست دارم ببینمت
×بسه و حالا هم زن عمو گفت که وسایلات تا یک ساعت دیگه میرسن
-باشه
ویو جونگکوک
-باید اینو تحمل کنم واقعا که
ویو یونسو و میرا
+امشب میای بریم بار
&اره
+خب اماده شو
&اوکی ولی اگه جونهو بفهمه جرم میده
+اشکال نداه باوااا
&من جر می خورم نه تو
+خخخ بهش میگم جرت نده
&ایش من رفتم
+اوکی
∆رفتن اماده شدن و بدون اینکه به جونگکوک و جونهو بگن رفتن بیرون
- ۴.۰k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط