آقا سلام روضه مادر شروع شد

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد .....
دختر رسیدتا خودآن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
دیدگاه ها (۶)

کاملا غیر منتظره و یهویی و غافلگیرانه وقتی کلا نامید شده بود...

#جانم_مادر ..یازهرا..... زهرانفس نفس زدنت رو به آخر است.. لح...

کلبه ای می سازم ... پشت تنهایی شب زیر این سقف سیاه که به زیب...

فقط همین مبارکت باشه داداشی :'( بعضی وقتا مجبوری ،،،،تو فضای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط