ویو ا.ت :صبح مثل هر روز بیدار شدم و لباس پوشیدم با خواهرم
ویو ا.ت :صبح مثل هر روز بیدار شدم و لباس پوشیدم با خواهرم خداحافظی کردم و رفتم دانشگاه
دانشگاه =
استاد :بچه ها امروز ی دانشجوی جدید بهمون اضافه شد خودتو معرفی کن
شوگا :من مین یونگی هستم
استاد :برای چی دانشگاه تو انتقال دادی به اینجا
شوگا :چون با بچه های لوس نمی ساختم
استاد:😐
خب کنار ی پسره نشست دیگه
ا.ت :چه قیافش کیوته
خونه ا.ت =
خواهر ا.ت :دانشگاه چطور بود
ا.ت :خوب بود تازه ی دانشجوی جدید هم اضافه شد
خواهر ا.ت :چه جالب
ا.ت :خواهر من فکر کنم
خواهر ا.ت :چی
ا.ت :فکر کنم ازش خوشم اومد
خواهر ا.ت :بهش گفتی
ا.ت :نه ی جورای ازش میترسم
خواهر ا.ت :چرا
ا.ت :چون خشنه بعد رفتارش عجیبه
دانشگاه =
استاد :بچه ها امروز ی دانشجوی جدید بهمون اضافه شد خودتو معرفی کن
شوگا :من مین یونگی هستم
استاد :برای چی دانشگاه تو انتقال دادی به اینجا
شوگا :چون با بچه های لوس نمی ساختم
استاد:😐
خب کنار ی پسره نشست دیگه
ا.ت :چه قیافش کیوته
خونه ا.ت =
خواهر ا.ت :دانشگاه چطور بود
ا.ت :خوب بود تازه ی دانشجوی جدید هم اضافه شد
خواهر ا.ت :چه جالب
ا.ت :خواهر من فکر کنم
خواهر ا.ت :چی
ا.ت :فکر کنم ازش خوشم اومد
خواهر ا.ت :بهش گفتی
ا.ت :نه ی جورای ازش میترسم
خواهر ا.ت :چرا
ا.ت :چون خشنه بعد رفتارش عجیبه
۹.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.