<نام وانشات : یک روز برای همیشه >
<نام وانشات : یک روز برای همیشه >
خیلی ها میگن هرروز زندگی تکراریه . مال من که واقعا تکراریه حتی تاریخش هم همون دیروزیه .همون که پریروز بود .و روز
قبلش ، و روز قبلش و.... تکرار یک روز برای همیشه
اسمم یونگیه . داستان از وقتی شروع شد که مردم . و بعد مرگم تقریبا سیصد چهارصد بار روز مرگمو تکرار کردم . اوایل سعی
میکردم سرنوشت رو عوض کنم و نمیرم ولی سر همون ساعت می مردم حالا یجور دیگه .
این اواخر دیگه خودم یه روش جدید ابداع میکنم واسه مردن مثلا منفجر کردن خونه با مواد منفجره . آخرین بار مواد منفجره رو
گذاشتم تو ماکروفر. خلاصه که وقتی قراره بمیرم و همه چی از اول شروع شه چرا کیف و حال نکنم ؟ پس چند باری هست میرم
دزدی . بانک میزنم بدون تفنگ . میرم تو مغازه ها چیزمیز مجانی ورمیدارم . ببارم رفتم موزه رو نقاشی تاریخی یه بدبختی سیبیل
کشیدم و کله یه مجسمه خیلی با ارزشو کندم رفتم دستم ، بعدم مامورا با تفنگ مورد عنایت قرارم دادن . خلاصه که حال میده به
اینجور آدما کرم میریزم . و جالبی اینه که هربار که دوباره شروع میکنم چییز همونه . یه نفر که وقتی بیدار میشم میاد تو اتاق
و میگه استخدام شدم بکشمت. هربار همون جمله یکی دوبار موفق شده بعضی وقتام نه ولی یجور دیگه مردم. خلاصه که آخرین
بار که اومد قبل اینکه چیزی بگه بهش گفتم میدونم واسه چی اینجایی . هرروز همون داستان . بیا یه چایی بزار با هم بزنیم بهم
بگو دردت چیه . بعدم که با تعجب زل زده بود بهم گفتم چیه نکنه انتظار داری من واسه کسی که بی اجازه میاد تو خونم
چایی بزارم ؟یکاری هم تو بکن خو . یزره زل زدیم به هم بعد دوباره پرید بهم . منم اصلا حال دعوا نداشتم پس ...
الان درخدمتتونم . خلاصه که اگه حس میکنید روزاتون تکرار میشه فک کنم تقصیر منه .
چیه مشکلی داری؟....
<--------->
#Harley
خیلی ها میگن هرروز زندگی تکراریه . مال من که واقعا تکراریه حتی تاریخش هم همون دیروزیه .همون که پریروز بود .و روز
قبلش ، و روز قبلش و.... تکرار یک روز برای همیشه
اسمم یونگیه . داستان از وقتی شروع شد که مردم . و بعد مرگم تقریبا سیصد چهارصد بار روز مرگمو تکرار کردم . اوایل سعی
میکردم سرنوشت رو عوض کنم و نمیرم ولی سر همون ساعت می مردم حالا یجور دیگه .
این اواخر دیگه خودم یه روش جدید ابداع میکنم واسه مردن مثلا منفجر کردن خونه با مواد منفجره . آخرین بار مواد منفجره رو
گذاشتم تو ماکروفر. خلاصه که وقتی قراره بمیرم و همه چی از اول شروع شه چرا کیف و حال نکنم ؟ پس چند باری هست میرم
دزدی . بانک میزنم بدون تفنگ . میرم تو مغازه ها چیزمیز مجانی ورمیدارم . ببارم رفتم موزه رو نقاشی تاریخی یه بدبختی سیبیل
کشیدم و کله یه مجسمه خیلی با ارزشو کندم رفتم دستم ، بعدم مامورا با تفنگ مورد عنایت قرارم دادن . خلاصه که حال میده به
اینجور آدما کرم میریزم . و جالبی اینه که هربار که دوباره شروع میکنم چییز همونه . یه نفر که وقتی بیدار میشم میاد تو اتاق
و میگه استخدام شدم بکشمت. هربار همون جمله یکی دوبار موفق شده بعضی وقتام نه ولی یجور دیگه مردم. خلاصه که آخرین
بار که اومد قبل اینکه چیزی بگه بهش گفتم میدونم واسه چی اینجایی . هرروز همون داستان . بیا یه چایی بزار با هم بزنیم بهم
بگو دردت چیه . بعدم که با تعجب زل زده بود بهم گفتم چیه نکنه انتظار داری من واسه کسی که بی اجازه میاد تو خونم
چایی بزارم ؟یکاری هم تو بکن خو . یزره زل زدیم به هم بعد دوباره پرید بهم . منم اصلا حال دعوا نداشتم پس ...
الان درخدمتتونم . خلاصه که اگه حس میکنید روزاتون تکرار میشه فک کنم تقصیر منه .
چیه مشکلی داری؟....
<--------->
#Harley
۴.۳k
۲۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.