رقابت عشق
رقابت عشق
پارت نه
فقط من لباسایی که خریدن الانتو پارت نه گذاشتم جایه ده اینا لباسایی مهمونین
لیزگه : چرا بدت از ییعیت میاد
انور : بدم نمیاد اما سر کاری باهاش ندارم
لیزگه : خب یه سوال از وقتی اومدیم میخوامبپرسم
انور : بپرس🤨
لیزگه : خب ببین یه بار پرسیدم بازم میپرسم این کافه اومدن بی دلیل نیست
انور : خوشم میاد باهوشی
خب فردا یه پارتی هست همه پارتنر دارن جز من پارتنرم میشی؟؟
لیزگه : عاممم نمیدونم
انور : اگه نمیخوای از یازگی درخواست میکنم و دریا یکی از همبازی های قدیمیم
لیزگه : نه اینکه نمیخوام اتفاقا خوشم از مهمونی اینجور چیزا میاد اما باید برم خرید لباس بخرم میخوام متفاوت باشم
انور خندید: باشه بابا برو خرید فردا ساعت شب ۹ میام دنبالت تا ۳ یا ۴ شب مشکلی نداری
لیزگه : نه بابا اوکیه
خب انور لیزگه رسوند خونه ایلول و لیزگه جریان مهمونی به ایلول گفت
ایلول : منم اتفاقا با برک علی باید برم مهمونی
لیزگه : پس امشب اینجا میمونم فردا میریم خرید
ایلول : اما فکر نکنم تو یه مکان باشه مهمونی
لیزگه : نه بابا وگرنه انور میگفت توعم میای
ایلول : من لباس ابی میخواممم🥲🥺
لیزگه : اما من میخوام مشکی بپوشم مطمعنم همه الان صورتی بنفش میپوشن
ایلول : بتمرگ فردا کلی کار داریم
لیزگه : حله روانی🤣
و خوابیدن
صبح شد لیزگه هنوز خواب بود
ایلول بیدار که تلفنش زنگخورد برک علی بود
خب اینماز پارت نه
پارت نه
فقط من لباسایی که خریدن الانتو پارت نه گذاشتم جایه ده اینا لباسایی مهمونین
لیزگه : چرا بدت از ییعیت میاد
انور : بدم نمیاد اما سر کاری باهاش ندارم
لیزگه : خب یه سوال از وقتی اومدیم میخوامبپرسم
انور : بپرس🤨
لیزگه : خب ببین یه بار پرسیدم بازم میپرسم این کافه اومدن بی دلیل نیست
انور : خوشم میاد باهوشی
خب فردا یه پارتی هست همه پارتنر دارن جز من پارتنرم میشی؟؟
لیزگه : عاممم نمیدونم
انور : اگه نمیخوای از یازگی درخواست میکنم و دریا یکی از همبازی های قدیمیم
لیزگه : نه اینکه نمیخوام اتفاقا خوشم از مهمونی اینجور چیزا میاد اما باید برم خرید لباس بخرم میخوام متفاوت باشم
انور خندید: باشه بابا برو خرید فردا ساعت شب ۹ میام دنبالت تا ۳ یا ۴ شب مشکلی نداری
لیزگه : نه بابا اوکیه
خب انور لیزگه رسوند خونه ایلول و لیزگه جریان مهمونی به ایلول گفت
ایلول : منم اتفاقا با برک علی باید برم مهمونی
لیزگه : پس امشب اینجا میمونم فردا میریم خرید
ایلول : اما فکر نکنم تو یه مکان باشه مهمونی
لیزگه : نه بابا وگرنه انور میگفت توعم میای
ایلول : من لباس ابی میخواممم🥲🥺
لیزگه : اما من میخوام مشکی بپوشم مطمعنم همه الان صورتی بنفش میپوشن
ایلول : بتمرگ فردا کلی کار داریم
لیزگه : حله روانی🤣
و خوابیدن
صبح شد لیزگه هنوز خواب بود
ایلول بیدار که تلفنش زنگخورد برک علی بود
خب اینماز پارت نه
۴.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.