تورا نفس می کشم

تورا نفس می کشم
در همان روزهایی که در شهر هوایی نیست
برای نفس کشیدن
تورا می فشارم به دستانم
دست هایی که مدت هاست
خالی شده است از بوی تن ات
تو هزاران رازی
هزاران گریه
هزاران درد
که در قلبِ من می تپی و
شعر می شویی
شعری که مدت ها است
از وزن افتاده است
آری
این بی وزنی از نبود
دیدگاه ها (۲)

سخت است حرفت را نفهمند ،سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بف...

ده روز پس از سیل [پل_دختر ]

یار، هی یار، یار...اینجا اگرچه گاهگل به زمستان خسته، خار می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط