هر چه آیینه به توصیف تو جان کند نشد

"هر چه آیینه به توصیف ِ تو جان کند ، نشد

آه تصویر ِ تو هرگز # به تو" مانند نشد "

خواستم دل ببَرم از تو من اما هیهات ...

به هر آن حیله و طنّازی و ترفند ، نشد

کاش باور کُنی این دل که شکستی ، روزی ش

پیش ِ غیر از تو نهادیم ولی بند نشد

دادم این دل به تو ، شاید که تو بندش بزنی

طنز ِ تلخی ست ، دل ِ غمزده پیوند نشد

کوه ِ حسرت ، به دلم ، سر به فلک می سایید

که شبیهش به جهان ، کوه ِ دماوند نشد

تو که آرام نکردی دل ِ ما را ، افسوس

راحت ِ جان ، به خدایم که خداوند نشد

توبه کردم که خیال ِ تو ، به دل راه دهم

حفظ ِ این توبه ، به رؤیای تو سوگند نشد

عمر ِ من صرف ِ همین شد ، که بخندی با من

خنده بر حال ِ دلم ، معنی ِ لبخند نشد

جمع کردم به دلم ، هرچه که آرامش را

پاسخ ِ آن ، که خیال ِ تو پراکند نشد

هرچه کردم همه از باب ِ خوشایند ِ تو بود

آخرالامر دلت ، راضی و خرسند نشد ...


#سیما_اسعدی
دیدگاه ها (۹)

بی تابـــــــــــــــــــماز قراری کهشایــــــــــــــــــــ...

اشک از دل می جوشدغم درچشمان خانه می کندو درد به جان قلم می ر...

لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی سنگ‌دلا، ستم‌گرا، آفت جان کی...

غَمَش تا دَر دِلَم مَأوا گِرفتَه‌ستسَرَم چون زُلفِ او سودا گ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط