دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست



قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست



گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست



آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست



من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست



فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست

#محمد_علی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

شمع می سوزد و پروانه به دورش نگران من که میسوزم و پروانه ندا...

شعر را دوست دارمکه می‌تواند زمان را نگه داردو تو را کنار من ...

قصدم زندگی بود اما با تو و نه با خاطراتت....

معلم ورقه ها را داد موضوع انشا : وقتی بزرگ شدید میخواهید چه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط