یوسف فاطمه من حر گنه کار توام

یوسف فاطمه من حر گنه کار توام
از دو عالم شده آزاد و گرفتار توام

تو به لطف و کرم خویش خریدار منی
من به جرم و گنه خویش خریدار توام

با چه رویی به تو رو آورم ای روی خدا‌
همه دانند که من باعث آزار توام

جان ناقابل من گشته کلافی به کفم
کمترین مشتری عشق به بازار توام

چه برانی، چه بخوانی، در دیگر نزنم
چه کنم خارم و وابسته به گلزار توام


صلی اللّه علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
اللهم عجل الولیک الفرج والعافیه والنصر
دیدگاه ها (۱)

شرمنده ام که از غمت نمرده ام ارباب...

غمی سنگین مرا در بر گرفتهدلم سمت ضریحت پر گرفتهمحرم میرود ام...

آشفته ام چو پیر غلامی که از غمتیک عمر گریه کرد و کربلا نرفت!

گفتمش توفیق اشک روضه چیست؟ گفت ترک معصیت ،ترک گناه ؛گفتمش تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط