شهید عباس دانشگر
شهید عباس دانشگر
لبخندی به رنگ شهادت:
✒مادر بزرگوار شهید:
سال 1387بود. دو شاخه گل دستش بود و به سمتم می آمد. نزدیکم که رسید حالت نظامی به خودش گرفت. پاهایش را جفت کرد و با احترام خاصی گفت:(این دو شاخه گل را تقدیم میکنم به مادر عزیزم)
از او تشکر کردم. دوباره همان جمله قبلی را گفت و یک (تقدیم میکنم با عشق)به آن اضافه کرد. تا خنده ام را ندید دست از سرم بر نداشت.!
همیشه کارش همین بود. از هر فرصتی استفاده میکرد برای خنداندن و شاد کردنم.
دوست داشت روزم را با شادی بگذرانم;
و کدام شادی از این (احترام ها)بالاتر!
م_ن
#شهید_عباس_دانشگر#شهید_دانشگر#شهید#لبخند#گل#مادر
#بسیج
#شهید
#بسیجی
لبخندی به رنگ شهادت:
✒مادر بزرگوار شهید:
سال 1387بود. دو شاخه گل دستش بود و به سمتم می آمد. نزدیکم که رسید حالت نظامی به خودش گرفت. پاهایش را جفت کرد و با احترام خاصی گفت:(این دو شاخه گل را تقدیم میکنم به مادر عزیزم)
از او تشکر کردم. دوباره همان جمله قبلی را گفت و یک (تقدیم میکنم با عشق)به آن اضافه کرد. تا خنده ام را ندید دست از سرم بر نداشت.!
همیشه کارش همین بود. از هر فرصتی استفاده میکرد برای خنداندن و شاد کردنم.
دوست داشت روزم را با شادی بگذرانم;
و کدام شادی از این (احترام ها)بالاتر!
م_ن
#شهید_عباس_دانشگر#شهید_دانشگر#شهید#لبخند#گل#مادر
#بسیج
#شهید
#بسیجی
۳.۸k
۱۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.