بسم رب الحیدر..
بسم رب الحیدر..
به ماتمکده ی حیدر خوش آمدید..
نفس ها به سختی فرو میروند و با تاخیر می آیند..
دوباره فرزندان زهرا خود را برای یتیمی آماده میکنند..
شکسته و با صدایی خسته سخن بر می آورد
همه بر بالینش جمع میشوند و او روضه ی داغ کهنه ای به قدمت سی ساله میخواند..
***سالیانی پیش..
شبی که نبی دست دخترش را به دستان علی نهاد،با او گفت
که جان تو و جان زهرایم
زمان حج وداع همه با علی بیعت کردند و اما بعد...
میخورد دفتر قصه ورق آرام آرام..
عده ای بیعت خود را با علی بشکستند***
امیرالمومنین غصه های کهنه ی خود را به یاد می آورد..
با نفس های بریده روضه ی دیوار مدینه میخواند
***یا نبی..
بعد تو دیگر مسلمان نا مسلمان گشت و بعد..
در میان کوچه ای یک طفل نالان گشت و بعد..
تا تو بودی در دل اهل تو بلوایی نبود..
تا تو رفتی کینه ها یکسر نمایان گشت و بعد..
بعد تو رحمی نکردند و خانه ات سوزانده اند
گل میان خار ها درگیر طوفان گشت و بعد
غصه ام سی سال این است ای نبی یا مصطفی
با در و میخ دری دخت تو ویران گشت و بعد..
.
.
.
.
از زبان علی به خط نثر بگویم
آتشی افکند یک قاتل به درب خانه ام
دخترت پشت در بود و با لگد در را شکستند..
و در با دخترت روی زمین افتاد
شعله ور بود و عزیزم زیر در بود
چهل جنگاور سنگین، از رویش گذشتند..
خجل از روی تو گشتم..
ز جا برخاستم من
زدم آن دومی را
نشستم روی سینش
که بستند دست هایم را***
شیر خیبر شکن روضه میخواند و عالم به گریه می آید..
و اما..
وصیت هارا میکند حیدر..
و آرام ز دنیا رخت میبندد...
کوفه تاریک و بی روح میشود.
و روح عالم امکان به سوی حق برمیگردد..
صدای ناله بلند گشت و زینب خاک یتیمی بر سر ریخت
و شیعه بی بابا شد...
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه...
***انا لله و انا الیه راجعون***
پ.ن1:لعن الله علی من عاداک یاعلی
پ.ن2:لعن الله قتلته یا فاطمه الزهرا
پ.ن3:لعن الله علی آل امیه
#ولایت
#شهادت
#امیر_المومنین
#ماتمکده
میرزا ی بی تعلق
به ماتمکده ی حیدر خوش آمدید..
نفس ها به سختی فرو میروند و با تاخیر می آیند..
دوباره فرزندان زهرا خود را برای یتیمی آماده میکنند..
شکسته و با صدایی خسته سخن بر می آورد
همه بر بالینش جمع میشوند و او روضه ی داغ کهنه ای به قدمت سی ساله میخواند..
***سالیانی پیش..
شبی که نبی دست دخترش را به دستان علی نهاد،با او گفت
که جان تو و جان زهرایم
زمان حج وداع همه با علی بیعت کردند و اما بعد...
میخورد دفتر قصه ورق آرام آرام..
عده ای بیعت خود را با علی بشکستند***
امیرالمومنین غصه های کهنه ی خود را به یاد می آورد..
با نفس های بریده روضه ی دیوار مدینه میخواند
***یا نبی..
بعد تو دیگر مسلمان نا مسلمان گشت و بعد..
در میان کوچه ای یک طفل نالان گشت و بعد..
تا تو بودی در دل اهل تو بلوایی نبود..
تا تو رفتی کینه ها یکسر نمایان گشت و بعد..
بعد تو رحمی نکردند و خانه ات سوزانده اند
گل میان خار ها درگیر طوفان گشت و بعد
غصه ام سی سال این است ای نبی یا مصطفی
با در و میخ دری دخت تو ویران گشت و بعد..
.
.
.
.
از زبان علی به خط نثر بگویم
آتشی افکند یک قاتل به درب خانه ام
دخترت پشت در بود و با لگد در را شکستند..
و در با دخترت روی زمین افتاد
شعله ور بود و عزیزم زیر در بود
چهل جنگاور سنگین، از رویش گذشتند..
خجل از روی تو گشتم..
ز جا برخاستم من
زدم آن دومی را
نشستم روی سینش
که بستند دست هایم را***
شیر خیبر شکن روضه میخواند و عالم به گریه می آید..
و اما..
وصیت هارا میکند حیدر..
و آرام ز دنیا رخت میبندد...
کوفه تاریک و بی روح میشود.
و روح عالم امکان به سوی حق برمیگردد..
صدای ناله بلند گشت و زینب خاک یتیمی بر سر ریخت
و شیعه بی بابا شد...
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه...
***انا لله و انا الیه راجعون***
پ.ن1:لعن الله علی من عاداک یاعلی
پ.ن2:لعن الله قتلته یا فاطمه الزهرا
پ.ن3:لعن الله علی آل امیه
#ولایت
#شهادت
#امیر_المومنین
#ماتمکده
میرزا ی بی تعلق
۴.۰k
۱۶ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.