داشتم از این شهر میرفتم...
داشتم از این شهر میرفتم...
صدایم کردی...
جا ماندم...
از کشتی ای که رفت و غرق شد...
البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد...
در این شهر دود و آهن...
دریا کجا بود...
که من بخواهم سوار کشتی شوم و...
تو صدایم کنی...
فقط می خواهم بگویم...
تو نجاتم دادی...
تا اسیرم کنی...
گروه مانا
(هیرش)
صدایم کردی...
جا ماندم...
از کشتی ای که رفت و غرق شد...
البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد...
در این شهر دود و آهن...
دریا کجا بود...
که من بخواهم سوار کشتی شوم و...
تو صدایم کنی...
فقط می خواهم بگویم...
تو نجاتم دادی...
تا اسیرم کنی...
گروه مانا
(هیرش)
۱.۳k
۲۲ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.