عشق تا نوبت ما گشت تو استاد شدی

عشق تا نوبت ما گشت تو استاد شدی
آنکه با جان و دلش مشق الف داد شدی

گاه بر خاک زدم چنگ و گهی آتش و آب
تو فقط دست موافق جهت باد شدی

تب مرداد,سرم,گاه تنم سردی دی
تو بهاران زده و موسم خرداد شدی

گرچه من یک زن و لیلای درونم در بند
تو به تلبیس جنون از قفس آزاد شدی

چو زلیخا بدرم پیرهن عشق که تو
یوسف قصه که در چاه برافتاد شدی

تیشه در دستم و در عمر به ظاهر شیرین
کوه,من کندم و تو سمبل فرهاد شدی.....
دیدگاه ها (۹)

الهی زندگیتون بدون حسرت🌸 تنتون سالم،دلتون شادجیبتون پرپول🍃 ر...

مثل اشعار اهورایی باران، پاکیو به اندازه‌ی لبخند خدا زیبایی!...

کاش انــســان...مثل شمع.. فقط یه شب ؛ زندگی میکرد .. اما.. د...

آنقَــدر غَــرق دَرآهنگــ صِدایـش بودَمڪہ نَدیدَم تنــهــایم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط