زن و شوهر هر دو کارمند بودن و صب تا عصر سر کار یه ...

زن و شوهر هر دو کارمند بودن و صب تا عصر سر کار، یه روز زن توی محل کار حالش بد میشه و بی خبر قبل ظهر میاد خونه و ناگهان میبینه ای دل غافل، یه دختر جوون توی خونست.
به دختره میگه اینجا چیکار میکنی؟
دختره میگه اینجا خونه‌ی دوست پسرمه والان رفته بیرون خرید کنه، تو اینجا چیکار میکنی؟
زنه هم دیوانه میشه و دختره رو با چک و لگد از خونه بیرون می‌کنه و زنگ میزنه به شوهرش و شروع می‌کنه داد و بیداد و تهدید به طلاق و...
شوهره هم از اون ور خط هی بهش میگه چته دیوانه و چرا اینطوری میکنی؟
زنه بین صحبت هاش میگه به چه حقی به من خیانت کردی و امروز دختر آوردی خونه؟
مرده میگه چی میگی دیوونه من از صبح سر کارم و دختر چیه و چی میگی تو و...
گوشی رو میده به همکارهاش و به زنه میگن بابا این بدبخت از صبح سر کاره و جایی نرفته.
حالا اصل قضیه چی بوده؟
دختره دزد بوده و اومده بوده خونه دزدی، وقتی میبینه زنه سر میرسه با هوشمندی اینطوری میگه تا فرار کنه
بدبخت زنه تا به خودش بیاد دختره دیگه محو شده و همه طلاها و چیزهای ارزشمند رو بار زده بود و رفته بود.
یعنی این دزدها هر روز یه جوری خلاق تر میشن که آدم حیرت می‌کنه از این همه هوش.
بخدا اگه از این هوش جای درست استفاده کنن مملکت گلو بلبل میشه.

‌🆔 💯
دیدگاه ها (۰)

این خونه در تگزاس آمریکا ۷۰۰۰متر مزرعه با ۴۰۰متر زیربنا و اس...

نمرات یک دانش آموز دهم تجربی در دبیرستان غیر انتفاعی!فاتحه آ...

این داستان داره حوصله گفتنش رو ندارم ولی یه اشاره کوچک میکنم...

برگشته میگه " یکی از چیزایی که بهش افتخار میکنم اینکه مثل تو...

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط