دل من هرزه نبود

دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت که بماند یک جا ...
به کجا؟
معلوم است، به در خانه تو!
دل من عادت داشت که بماند آن جا
پشت یک پرده توری، که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود ...
دل من گوشه یک باغچه بود که تو هر روز به آن می نگری

راستی دل من را دیدی؟
آن را گم کردم ...؟!
دیدگاه ها (۳)

مهم نیستشرایط چقدر سخت باشہآدمے ڪہ بخواد رو قولش باشہهیچوقت ...

احساس می کنم که بهترین آدم های زمین را کنارِ خودم دارم ، این...

برنگرد!نه به من و نه به روزهای خوبماناصلا به دلت بگو هوای دو...

گاهی به خودت ، باورت و زندگی ات عشق بورزسن و سالت مشکل عشق ن...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

عشق غیر منتظره پارت14 ( خودم قاطی کردم)

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط