تاوان نبودنت را دادهام

تاوان نبودنت را داده‌ام
با بغض‌هایی که آتش می‌زنند
با اشکهایی که باران میشوند
و با سکوتی که صدایش گوش فلک را کر میکند
نبودنت را لحظه لحظه جان داده‌ام و مرده‌ام
حالا خودت بگو
بودنت را با چه واژه‌ای بنویسم
تا تو
لااقل در لابلای شعر
در کنارم باشی
باشی تا را معنایت کنم
باشی تا نفست بکشم
باشی تا زندگی‌ات کنم...
دیدگاه ها (۳)

بوسہ‌هايت انار را می‌ترڪاندنفس‌هايت سيب را می‌رساندآغوشت اب...

نيستی کہ نيستیو من بی حواس ترين زن دنيا ،کہ هر چہ می کنم حوا...

غــمگینرفتنت نیستــــــمدلـــتنگرویایی هستـــمکـه بــا غـــر...

همراه مهر برگرد به ڪلبه گرم آغوشم تا در جشن رنگ هابا نغمه ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط