در عصری زندگی میکنیم که هر لحظه اش ترس از دست دادن هرسا

در عصری زندگی می‌کنیم که هر لحظه اش ترس از دست دادن، هرساعتش غبار ناتمامِ انفجار و هر سالش موجی از یاس صورت های‌مان را سیلی می‌زند. عصری که در آن حادثه، دیگر پیشامدی بزرگ نام نمی‌گیرد، بس که چشم ها پر از اشک است دست ها خالی و سرها همیشه در گریبان. در عصری زندگی می‌کنیم که آدم هایش معنای تلخِ نداشتن را به خوبی فهمیده اند، طعم بی کسی ها را به وفور چشیده اند. در عصری زندگی می کنیم که بیشتر از عکس ها، بر دلهای‌مان گرد و غبار تنهایی نشسته استوو بیشتر از هر بودنی، کنار آمدن با نبودن ها امانمان را بریده است. در عصری زندگی می‌کنیم که هرجای دنیایش ترس است و ترس ...
دیدگاه ها (۱)

ساعت1:58میری بالای پل هوایی!میشینی رو نرده هاش پاهات اویزون ...

کاش دوباره به خاطرم نمی‌‌آمدیکاش هر کدام از مادر همان سالها ...

اگر بچه باشید و آرزو نکنید کاش زودتر بروید مدرسه . . .می‌توا...

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذردهم رونق زمان شما نیز بگذردوین بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط