زاری در باغچه بس تلخ است

زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمه‌ی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکه‌ی لاجوردینِ ماهی و
باد چه می‌کند این مدیحه‌گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه می‌کند
زیرِ دریچه‌های بی‌گناهی؟
بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد. #احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز ویبه اشک توبه خوش کردم که ...

دلهره‌‌هایش راپشتِ آرایشِ چهره‌ی ظریفشپنهان می‌کند...و در آی...

شیشه های شکسته تعویض می شوندپل های شکسته ، تعمیرآدم های شکست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط