دیشب برگشت

دیـشـب بـرگشـت :)
رو بــہ روم ایـسـتاد
خـندید
خـندیدم
سیـگارشــو بـرداش
اخـم کردم
نگام کـرد
لـبـخند زدم
نبایـد میفهـمید :)
+شـنیدم میـکشے
سرد شـد بدنـم
باز لبـخند :)
+درسـتـہ؟
خندیـدم
عصبے شـد
سیـگارو گذاشتـم لاے انـگشـتام
باز خندیدم :)
فنـدکـ
اولـین پُکـ
اخم کرد

خندیـدم :) بـلند :)
عصبے تر شد
+نکـش!
سیـگارو گرفت
مچ دستم :)
اخماش بیشتـر شد
+ایـن چیـہ؟
آروم گفـتم
_جاے رفـتنـت
+الآن کـہ ایـنجام!
خنـده :)
+نـخند عصبے میـشم
نـگاش کردم
+خُب دوسِت نداشتم کـہ رفتم!
باز نگاه
+حرف بزن! سکوت نکن!
_خوشحال بودے پیـشش؟
+دوسـم نداشت...رفت
_دروغاشو دوس داشتے؟
+آره خیـلے...
_چـرا برگشتـے؟
+راضیش میکنے برگرده؟
_باشـہ :)
دیدگاه ها (۱)

ساعت ها را به عقب بردند مارا به جلونیمه های شب دو بار دوستت ...

:♚یـه وقتـــایـی ∷ :♚تـو زنـــدگیـت ∷ :♚بــای...

میبینی..شهریور هم رفتارش عاشقانه است...!فقط ادعا میکند گرم ا...

من یاد گرفته ام........وقتی بغض می کنم.......وقتی اشک می ریز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط