من اگر مرد بودم

من اگــر مرد بودم،
دست زنی را میگرفتم؛
پا به پایش فصل ها را قدم میزدم؛
و برایش از عشق و دلدادگی میگفتم؛
تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد!

شما زن ها را نمی شناسید!
زن ها ترسو اند؛
زن ها از همه چیز می ترسند؛
از تنهایی،
از دلتنگی،
از دیروز
از فردا،
از زشت شدن،
از دیده نشدن،
از جایگزین شدن،
از تکراری شدن،
از پیر شدن،
از دوست داشته نشدن،
و شما برای رفع این ترس ها،
نه نیازی به پول دارید
نه موقعیت
و نه قدرت
نه زیبایی
و نه زبان بازی!

کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید!
کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید!

تقصیر شما بود که زن ها آن قدر عوض شدند!
وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، زن ها عوض شدند!
آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند!
آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را، با جراحی پلاستیک تاخت زدند!
و ترس از تنها نشدن را
با بچه دار شدن!
وَ وَ وَ . . .

"""""" عشق ورزیدن و عاشقی کردن ، هنر مردانه است """"""
وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن،
" تعادل دنیا به هم می خورَد "
.

/ بانو سیمین بهبهانی /
دیدگاه ها (۲۷)

شــــــــک نکــــن ...!" آینــــده ای " خواهـــم ساخت که ," ...

خدا را یافتم....نمیدانم اینجا که ایستاده ام تقدیر من است یا ...

اگر بدانیچه کسی،کشتی زندگی رااز میان موج های سهمگین روزگاربه...

فقط برای خودم هستم ” مـــن…! ”خودِ خودم ـ ـ ـ …نه زیبایم و ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط