یکی بنام تو را از جهان من کم کن

یکی بنام تو را از جهانِ من کم کن
اگر چه رفته ای امّا دوباره ترکم کن

تو آن دوباره ی ناممکنی ، رهایم شو
مرا برای کمی زندگی مصمّم کن

برای عزم فراموشی ات بمیرانم
نمک بزن ، به جراحات سینه مرهم کن

ببین که یک تنه ماندم میان لشکر غم
دمی سفارش من را به لشکر غم کن

تمام جرم من این عشق ناب و خالص است
بگو که عاشقم و روسیاه عالم کن

طناب دار مرا دور گردنم انداز
به عزم راسخ و با دست خویش محکم کن

دلی نمانده برایم ، فقط بیا ای مرگ
دلم گرفته کمی عاشقانه درکم کن
#مرتضی_شاکری


#عاشقانه #متاهل_جان_هرزه_نباش
دیدگاه ها (۱)

بخدا سوز غمت خون جگر می آردسیل خون است که از چشم ترم می بارد...

به من توجه کنمن که دلم در عطر موهایت گم شدهمن که به هزار بها...

حرف بوسه که بیایدلب‌ هایم پیش قدم بوسیدنمُهر پیشانی‌ ات می‌ ...

هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبمخود خودت رایادت رااسمت رااما …...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط