انقلاب چشمان تو بود و من دلداده
انقلاب چشمان تو بود و منِ دلداده
به جمهوری آغوشت
که تنها وطنم بود پناه برده بودم
که اگر تا ابد به زندگی ام گره میخوردی
تمام تنهایی روزهایم پایان می یافت
اما تو نیامدی و نشدی بانی آروزهای شیرینم...
و من از شدت خستگی لحظه هایم
توی کافه ای دنج نشسته بودم
و از پشت پنجره ها
به مشت های گره خورده ی
مردم مظلومی می نگریستم
که مثل من انقلابشان شروع یک نابودی بود
و من تمام بهمن را بهمن کشیدم
مگر زن های عاشق سیگار نمی کشند؟
#
به جمهوری آغوشت
که تنها وطنم بود پناه برده بودم
که اگر تا ابد به زندگی ام گره میخوردی
تمام تنهایی روزهایم پایان می یافت
اما تو نیامدی و نشدی بانی آروزهای شیرینم...
و من از شدت خستگی لحظه هایم
توی کافه ای دنج نشسته بودم
و از پشت پنجره ها
به مشت های گره خورده ی
مردم مظلومی می نگریستم
که مثل من انقلابشان شروع یک نابودی بود
و من تمام بهمن را بهمن کشیدم
مگر زن های عاشق سیگار نمی کشند؟
#
- ۹۴۷
- ۰۴ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط