لقمان حکیم گوید روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بود

لقمان حکیم گوید: روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم؛ خوشه هایی از گندم که از روی تکبر سر بر افراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند، نظرم را به سوی خود جلب نمودند و هنگامی که آن ها را لمس کردم، شگفت زده شدم؛ خوشه های سر برافراشته را خالی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم. با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند.
دیدگاه ها (۳)

زندگیِ دنیا

اگر شیطان در گوشت زمزمه کرد...

آرامش دل

لطیف و آگاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط