گر نمی مانی نیا بیهوده آشوبم نکن

گر نمی مانی ؛ نیا ؛ بیهوده آشـــــوبَم نکن
من به تنهــا بودَنَم خو کرده ؛ مجذوبَم نکن

گفته بودم با دلــم بازی نکن ؛ کردی ؛ ولی
گر نمی گویَم سُخن ؛دیوانه محسوبَم نکن

من نمی گویم رها کن زندگی ؛با من بِمان
یا نیا ؛ یا که نـــرو ؛ اینگونه ؛ مخروبم نکن

تا که باوَر می کنم تنها شُدم ؛ برگشته ای
بر نَگرد ؛ با او برو ؛ اینگونه ؛ مغلــــوبَم نکن

رفته ای ؛ باشد برو ؛ دیگــــر نیا آنجا بمان
می شوم دیوانه؛بازی بامن ای خوبم؛نکن

#نازی_شکوری
دیدگاه ها (۵)

راست است ڪهصاحبان دلهاے حســــاس،نمی مـــــیرند!ناگـــــهان،...

ایـــــن روزها نـــــوازنده ے مـــــشهورے شده ام ،دلـــــم ش...

دورے ، گاهی دردآور نیستـــ‏‎اما دردآور آن استــــشخصی از تو ...

‌آذر دختریست با چتری از جنس باران که عصر هر روز در حصار برگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط