حمایت کن

رمان دریا



پارت ۳




وقتی اوفتادن پایین روی تخت بیمارستان ب هوش اومدن بعدش عمر دوروک و برک ک داشتن گریه میکردن تعجب کردن چون ایبیکه می‌گفت سرزمین اب ولی ی چیز براشون جالب بود چجوری سرزمین اب ب دنیای واقعی تبدیل شد
آسیه:چی شده
عمر:خانم پرستار درو باز کنید
پرستار درو باز کرد
عمر:شما غرق شده بودید دکتر گفت شما ممکنه ب هوش نیاید و س روز توی آب بودید این ی معجزس که زنده موندید
ایبیکه:وای بچه ها گلوم درد می‌کنه توی اون اتاق سفید خیلی سرد بود هنوزم اون حسو دارم برای چیه
آسیه:واقعا نمیدونم چرا
سوسن:منم همینم ایبیکه
دوروک:اینارو ول کنید شما خوبید
دخترا:اره خوبیم
بعد ی ماه رفتن مدرسه
لیلا:بلا دور باشه خوبید
آسیه:اره خوبیم بهترین
رفتن تو کلاس
سارپ: کف دریا خفن بود پری دریاییا 😏😏
سوسن: حوصلتون ندارم
سارپ: ب عنم
آسیه:سارپ دهنتو ببند گم شو
سارپ:نشم
آسیه: سارپ رو هول داد و بعد با کیفش زدش
و......................
پارت بعد ۲۰ لایک
دیدگاه ها (۶)

چالش با اجیم

پروف جدیدم

یجوری بنده من دلم بتو💗🫀 تموم قلب من فدای تو🥺💞

حمایت کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط