P.2
که ا.ت گفت : خوب باشه دستمو ول کن
کوک : لازم نکرده و سوار آسانسور شدن .
ا.ت : خندید و گفت پس هفته دیگه عروسی دعوتم
جونگ کوک : به ا.ت نگاه کرد و گفت آره عروسی دعوتی
ا.ت : الان به یارو دروغ گفتی اوفف از دست تو همیشه بدون فکر ...
که کوک پرید وسط حرفش. گفتش من دوروغ نگفتم هفته دیگه عروسی میکنیم نمیخوام بیشتر از این لفتش بدم که بقیه اینجوری نگات کنن در آسانسور باز شده و رفتن بیرون
ا.ت : شوخی میکنی دیگه بگو که شوخی ؟؟
کوک : کاملا حقیقت..
و نشستن داخل ماشین
که ا.ت گفت
کوک : چرت و پرت نگووو کوک من له مامانم اینا نگفتم بعدشم میدونی چقدر...
که کوک روی ا.ت خیمه زد و شروع کرد با ولع بوسیدنش که ا.تم جا خورد با حرکت کوک ولی با گازی که کوک به لبش زد فهمید باید همراهی کنه و چشاشو بست و شروع کرد به بوسیدنش و....
(مانستاررر تو خماری بمونید شرط پارت بعد ۲۳ لایک )
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.