بر بام جهان سقف من محراب است
بر بام جهان، سقف من محراب است،
شب رازدار من، آماده و در خواب است.
نمیخواهم کسی این عشق را بفهمد،
چون راز من است و شور و شوق من میدمد.
به بالا نگاه میکنم، او را گرد و آرام میبینم،
تمام سنگینیها را از روح خود برچینم.
با حرکتی آهسته، بدون عجله و ترس،
خود را به او میسپارم، برملا میکنم این درس.
ماه خم میشود، با پیمانی از نور،
لمس سردی که روح را میبرد دور.
این بوسه لب نیست، جوهر محض است،
یک نفس نقرهای، ارادت محض است.
و گلهای زرد، که کاشتهام در آنجا،
از شوق میلرزند، با ما همآوا،
عطرشان همهچیز را میگوید: این سرود من است،
من و ماه، با دلهایمان پیوند است.
شب رازدار من، آماده و در خواب است.
نمیخواهم کسی این عشق را بفهمد،
چون راز من است و شور و شوق من میدمد.
به بالا نگاه میکنم، او را گرد و آرام میبینم،
تمام سنگینیها را از روح خود برچینم.
با حرکتی آهسته، بدون عجله و ترس،
خود را به او میسپارم، برملا میکنم این درس.
ماه خم میشود، با پیمانی از نور،
لمس سردی که روح را میبرد دور.
این بوسه لب نیست، جوهر محض است،
یک نفس نقرهای، ارادت محض است.
و گلهای زرد، که کاشتهام در آنجا،
از شوق میلرزند، با ما همآوا،
عطرشان همهچیز را میگوید: این سرود من است،
من و ماه، با دلهایمان پیوند است.
- ۳۳۷
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط