پارت ۱۴
آروم از پله ها پایین رفتم یه خانم و آقایی نسبتا جوونی بودن ویه دختر که از من بزرگتر بود آروم رفتم نشستم پیش آپا که اون خانمه صدام زد
÷دخترم بیا اینجا (یکم ذوق )آروم پاشدم رفتم کنارش که پاشد محکم بغلم کرد نمردم و بچه ی کوک و دیدم
_مامااااان
☆عزیزم بزار منم ببینمش
÷(ولش کرد و با دستاش شونه های ات رو گرفت)چقدر خوشگلی تو قربونت بشم من
+ممنونم .... (آروم )
÷راحت باش عزیزم مامان جون صدام کن
+چشم
☆خب نوه ی گلم بیا ببینمت خوشگلم
+(آروم رفت پیش بابای کوک)
☆(بغلش کرد) تو خوشگلی چیزی کم نداری منو بابا جون صدام کن عزیزم
+چشم
+توی ذهنش وای ولم کنید دیگه کشتینم چرا عین بچه ها باهام رفتار میکنن ای خدا کمک
_ات این خواهر کوچیک ترمه اسمش لیاست ۱۹سالشه
+خوشبختم
♧همچنین. ذوق
ادامشو الان آپ میکنم خوشگلام🤍⛓️💜
÷دخترم بیا اینجا (یکم ذوق )آروم پاشدم رفتم کنارش که پاشد محکم بغلم کرد نمردم و بچه ی کوک و دیدم
_مامااااان
☆عزیزم بزار منم ببینمش
÷(ولش کرد و با دستاش شونه های ات رو گرفت)چقدر خوشگلی تو قربونت بشم من
+ممنونم .... (آروم )
÷راحت باش عزیزم مامان جون صدام کن
+چشم
☆خب نوه ی گلم بیا ببینمت خوشگلم
+(آروم رفت پیش بابای کوک)
☆(بغلش کرد) تو خوشگلی چیزی کم نداری منو بابا جون صدام کن عزیزم
+چشم
+توی ذهنش وای ولم کنید دیگه کشتینم چرا عین بچه ها باهام رفتار میکنن ای خدا کمک
_ات این خواهر کوچیک ترمه اسمش لیاست ۱۹سالشه
+خوشبختم
♧همچنین. ذوق
ادامشو الان آپ میکنم خوشگلام🤍⛓️💜
- ۱.۱k
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط