«عمارنامه»
«عمارنامه»
وقتی می شنود که رهبرش میگوید:
در انتخاب #رهبر_آینده، ملاحظهی خدا را بکنید!
احتمال اینکه این دورهای که تازه شروع خواهد شد، مبتلا بشود به این آزمایش، احتمال کمی نیست!
دیگر نمیتواند تحمل کند...
به رگ غیرتش بر میخورد...
دستش را بلند میکند و فریاد میزند:
حاج آقا #پناهیان!
یه خواهشی ازت میکنم،
جلوی جمع،
بگین آقا دیگه صحبت #رفتن نکنه!
قلبم دیشب گرفت!
ولله...
یک نفر می آید که آرامش کند،
#بغض سنگینی راه گلویش را گرفته!
اما نگاهش به رهبرش می افتد!
رهبر، لبخندی به لب دارد...
با نگاهی پرمعنا...
رهبرش می داند که #سربازان_جان_بر_کف_روح_الله،
مثل زمان #جنگ،
اینبار بدون دست و پا،
با ریه های سوخته و چشم های ترکش خورده شان،
هنوز
طلایه داران #پاسداری از #انقلاب_اسلامی اند...
اینجاست که صدای #جوانان بلند می شود
یکصدا و از اعماق جان فریاد میزنند:
#خونی_که_در_رگ_ماست
#هدیه_به_رهبر_ماست
#ما_اهل_کوفه_نیستیم
#علی_تنها_بماند
جوانان امروز هم
فرزندان روح الله هستند
و فرزندان خمینی
هیچگاه
#سیدعلی را تنها نخواهند گذاشت...
#نحن_ابناء_الخمینی
#لبیک_یا_خامنه_ای
وقتی می شنود که رهبرش میگوید:
در انتخاب #رهبر_آینده، ملاحظهی خدا را بکنید!
احتمال اینکه این دورهای که تازه شروع خواهد شد، مبتلا بشود به این آزمایش، احتمال کمی نیست!
دیگر نمیتواند تحمل کند...
به رگ غیرتش بر میخورد...
دستش را بلند میکند و فریاد میزند:
حاج آقا #پناهیان!
یه خواهشی ازت میکنم،
جلوی جمع،
بگین آقا دیگه صحبت #رفتن نکنه!
قلبم دیشب گرفت!
ولله...
یک نفر می آید که آرامش کند،
#بغض سنگینی راه گلویش را گرفته!
اما نگاهش به رهبرش می افتد!
رهبر، لبخندی به لب دارد...
با نگاهی پرمعنا...
رهبرش می داند که #سربازان_جان_بر_کف_روح_الله،
مثل زمان #جنگ،
اینبار بدون دست و پا،
با ریه های سوخته و چشم های ترکش خورده شان،
هنوز
طلایه داران #پاسداری از #انقلاب_اسلامی اند...
اینجاست که صدای #جوانان بلند می شود
یکصدا و از اعماق جان فریاد میزنند:
#خونی_که_در_رگ_ماست
#هدیه_به_رهبر_ماست
#ما_اهل_کوفه_نیستیم
#علی_تنها_بماند
جوانان امروز هم
فرزندان روح الله هستند
و فرزندان خمینی
هیچگاه
#سیدعلی را تنها نخواهند گذاشت...
#نحن_ابناء_الخمینی
#لبیک_یا_خامنه_ای
۱.۶k
۲۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.