چشم هایت
چشمهایت
آن برگهای روز و قطرههای شبنم،
آن بیشهزارانِ باد و خندههای عطرآگین
آن بالها که جهان را از روشنی در پناه خود گرفتهاند
آن کشتیهای مملو از آسمان و دریا
آن بلواگران وچشمهساران رنگها
آن رایحهی نوخاستهی جوجههای فلق
که همواره میآرمد به روی کاهِ کواکب
آنگونه که روز وابسته به پاکیست
جهان به تمامی بستهی چشمهای پاک و معصوم تو است
و خون من همه سر ریز میشود در نگاههای تو...
آن برگهای روز و قطرههای شبنم،
آن بیشهزارانِ باد و خندههای عطرآگین
آن بالها که جهان را از روشنی در پناه خود گرفتهاند
آن کشتیهای مملو از آسمان و دریا
آن بلواگران وچشمهساران رنگها
آن رایحهی نوخاستهی جوجههای فلق
که همواره میآرمد به روی کاهِ کواکب
آنگونه که روز وابسته به پاکیست
جهان به تمامی بستهی چشمهای پاک و معصوم تو است
و خون من همه سر ریز میشود در نگاههای تو...
۳.۳k
۲۴ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.