روایتی از شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی(حاج عمار):
روایتی از شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی(حاج عمار):
اگر سردردی، مریضی یا هر مشکلی داشتیم، معتقد بودیم برویم #هیئت خوب میشویم. میگفت: «میشه توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی!» ...
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم، اما نمیشد. چون خانهمان کوچک بود و وسایلمان زیاد ...
البته زیاد هیئت دو نفری داشتیم. برای هم #سخنرانی میکردیم و چاشنیاش چندخط #روضه هم میخواندیم، بعد چای، نسکافه یا بستنی میخوردیم. میگفت: «این خوردنیا الان مال هیئته!» هر وقت چای میریختم میآوردم، میگفت: «بیا دوسه خط روضه بخونیم
تا چای روضه خورده باشیم!»
زیارت عاشورا میخواندیم و تفسیر میکردیم. اصرار نداشتیم زیارت #جامعه_کبیره را تا ته بخوانیم. یکی دو صفحه را با معنی میخواندیم، چون به زبان عربی مسلط بود، برایم ترجمه میکرد و توضیح میداد.
برشی از کتاب «قصه دلبری، #شهید_مدافع_حرم_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر»
استفاده از این هشتک جایز نیست!(رونوشت متن، برداشتن عکس موردی ندارد فقط از این هشتک برای مطالب خودتون استفاده نکنید)
#هدایت_تا_شهادت
اگر سردردی، مریضی یا هر مشکلی داشتیم، معتقد بودیم برویم #هیئت خوب میشویم. میگفت: «میشه توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی!» ...
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم، اما نمیشد. چون خانهمان کوچک بود و وسایلمان زیاد ...
البته زیاد هیئت دو نفری داشتیم. برای هم #سخنرانی میکردیم و چاشنیاش چندخط #روضه هم میخواندیم، بعد چای، نسکافه یا بستنی میخوردیم. میگفت: «این خوردنیا الان مال هیئته!» هر وقت چای میریختم میآوردم، میگفت: «بیا دوسه خط روضه بخونیم
تا چای روضه خورده باشیم!»
زیارت عاشورا میخواندیم و تفسیر میکردیم. اصرار نداشتیم زیارت #جامعه_کبیره را تا ته بخوانیم. یکی دو صفحه را با معنی میخواندیم، چون به زبان عربی مسلط بود، برایم ترجمه میکرد و توضیح میداد.
برشی از کتاب «قصه دلبری، #شهید_مدافع_حرم_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر»
استفاده از این هشتک جایز نیست!(رونوشت متن، برداشتن عکس موردی ندارد فقط از این هشتک برای مطالب خودتون استفاده نکنید)
#هدایت_تا_شهادت
۱.۹k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.