داستانشب

#داستان_شب..



ثروتمندزاده ای را در کنار قبر پدرش نشسته بود و در کنار او فقیرزاده ای که او هم در کنار قبر پدرش بود.

ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره می کرد و می گفت:

صندوق گور پدرم سنگی است و نوشته روی سنگ رنگین است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر،
خشت فیروزه به کار رفته است،
ولی قبر پدر تو از مقداری خشت خام و مشتی خاک،
درست شده،

این کجا و آن کجا؟

فقیرزاده در پاسخ گفت:

تا پدرت از زیر آن سنگ های سنگین بجنبد،
پدر من به بهشت رسیده است...!!

#حکایت هایی از #سعدی
باب هفتم


#شب_خوش...
دیدگاه ها (۳)

#فال_روزانه...#فال_حافظ...فال امروز شما چهارشنبه 13 تیر 97فا...

#فال_روزانه...#فال_حافظ...فال امروز شما چهارشنبه 13 تیر 97فا...

#دیالوگ_برتر...دو چیز به من می چسبد،یکی آب یخ زمستان و دیگری...

#Sweet#Wallpaper#Background

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط