بگذار هر چه بدی هست در این خاک بماند

بگذار هر چه بدی هست در این خاک بماند؛
من و تو رهگذر کوچه ی عشقیم؛
و همین بس که تو را دوست بدارم؛
نکند خسته شوی یا که ببازی!
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازی
کمکت خواهم کرد؛
که به شکرانه ی این عشق؛
تو یک کلبه بسازی
که در آن بوی خدا هست
و این حس
سر آغاز قشنگی ست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن...
به من آهسته بگو:
هستی و هستم...

دیدگاه ها (۵)

کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده ی شهرهماه تو گوش خونه گفته دیگه...

من تورا میخواهم و یاد تو در من ماندنیستچشم تو چون شاه بیتی د...

ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻟﻨﮓ ﺟﻨﺲ ﻧﯿﺴﺘﯽﺁﻥ ﻫﻢ ﺟﻨﺲ ﺍﺻﻞﮐﺎﻓﯿﺴﺖ...

...تو زن ها را نمیشناسی..........آنها یک حافظه عجیب برای نگه...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط