پاییز که میشدرژلب نارنجی میزد

پاییز که میشد،رژلب نارنجی میزد...
طعم بوسه هایش وسط باران بی امان،طعم نارنگی میداد.نارنگی های حیاط خانه پدربزرگ؛ همانقدر مهربان وشیرین!توی آغوشم،چشم هایش رنگ شادی عجیبی میگرفت،مثل شادی زمان بچگی خالص و دلنشین...
من از اول شهریور منتظر دلبری های نارنجی اش بودم.
پاییز را همیشه درخاطرم جاودانه کرد!!
وسط آبان بود که قدم برداشت و دنیایم را زیر و رو کرد...
هنوز که هنوز است پاییز که میشود اولین صبح مهرماه
خودم رژلب نارنجی جدید خریده ام و آماده گذاشته ام روبروی آینه اتاقمان.
و او مثل روزهای اول کنار پنجره میایستد،دست هایش را باز میکند و من را در آغوشش حل میکند...💛

🍁 🌧 🍂
#فریده_ستوده
دیدگاه ها (۱)

پاییز خیلی یهویی میادظهر میخوابی وقتی چشماتو باز کنی می‌بینی...

پاییز فصل قدم زدنه. تموم اِلِمان های یک قدم زدن دلچسب رو با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط