دیشب حال خوبی نداشتم .
دیشب حال خوبی نداشتم .
دلتنگی و دوری از خانواده و وطنم بغض شده بود و گلومو میفشرد .
غمگینم...ازاینکه نمیدانم بایدباشم یابروم.ازاینکه نمیدام اخراین قصه چگونه به پایان میرسد...ازتنهایی.ازبی پناهی.ازدنیا...دلگیرم.چه تقدیربدیست.
دلتنگی و دوری از خانواده و وطنم بغض شده بود و گلومو میفشرد .
غمگینم...ازاینکه نمیدانم بایدباشم یابروم.ازاینکه نمیدام اخراین قصه چگونه به پایان میرسد...ازتنهایی.ازبی پناهی.ازدنیا...دلگیرم.چه تقدیربدیست.
۷۲۵
۰۱ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.