فیک اشتباه جوانی پارت ۵
◈ᴬ ᵐᶦˢᵗᵃᵏᵉ ᵒᶠ ʸᵒᵘᵗʰ ◈
ᴾᵃʳᵗ ⁵
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
-جئون جونگ کوک هستم
جولیا: خوشبختم
جونگ کوک جوابی نداد برای همین جولیا با خودش اروم گفت: پسره ی الاغ فکرکرده کی هست
کوک: شنیدم
"چند مین بعد"
کوک: خانوم کیم
جولیا: بله رئیس
کوک: لطفا بیایین اینجا درباره این پرونده ها بهم توضیح بدید
جولیا: چشم
جولیا پا شد کنار کوک وایساد کوک رو صندلی میزش نشسته بود جولیا خم شد تا به کوک درباره پرونده ها توضیح بده کوک محو جولیا شده بود زود نگاهشو از جولیا گرفت جولیا با خودش گفت: رئیس خیلی جذاب بود وقتی نگاش می کردم محوش میشدم (پس چی)
کوک: خیلی ممنون خانوم کیم
جولیا: خواهش میکنم آقای جئون
جولیا دوباره رفت سر جای قبلیش نشست و به کارش ادامه داد
"جولیا"
رییس خیلی جذاب و دختر کش بود اه چطور در مقابل جذابیتش دووم بیارم من دارم چی میگم اه اوف کارم تموم شد من که کار زیادی ندارم فقط منشی و مشاورم خیلی خستم برم واسه خودم یه قهوه بیارم بلند شدم میخواستم برم که رییس صدام زد
کوک: برای منم یه قهوه بیا
جولیا: چشم
چی اون از کجا فهمید میخوام واسه خودم قهوه بیارم
کوک: راستی قهوه ام تلخ باشه شیرینو دوست ندارم
اه نازم میکنم از خود راضی واقعا که از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت ابدار خونه و دوتا قهوه درست کردم بردم اتاق
جولیا: رییس اجازه هست بیام تو
کوک: بیا
داخل شدم یه قهوه رو میز رییس گذاشتم و نشستم رو صندلیم و شروع به خوردنش کردم رییس هنوز قهوه شو نخورده بود که یادم هومد چه گندی زدم
اولاینپستولایککنبعدبروسراغپارتبعد
#فیک #فیک_بی_تی_اس #سناریو
#فیک_جونگکوک #اسمات #وانشات
ᴾᵃʳᵗ ⁵
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
-جئون جونگ کوک هستم
جولیا: خوشبختم
جونگ کوک جوابی نداد برای همین جولیا با خودش اروم گفت: پسره ی الاغ فکرکرده کی هست
کوک: شنیدم
"چند مین بعد"
کوک: خانوم کیم
جولیا: بله رئیس
کوک: لطفا بیایین اینجا درباره این پرونده ها بهم توضیح بدید
جولیا: چشم
جولیا پا شد کنار کوک وایساد کوک رو صندلی میزش نشسته بود جولیا خم شد تا به کوک درباره پرونده ها توضیح بده کوک محو جولیا شده بود زود نگاهشو از جولیا گرفت جولیا با خودش گفت: رئیس خیلی جذاب بود وقتی نگاش می کردم محوش میشدم (پس چی)
کوک: خیلی ممنون خانوم کیم
جولیا: خواهش میکنم آقای جئون
جولیا دوباره رفت سر جای قبلیش نشست و به کارش ادامه داد
"جولیا"
رییس خیلی جذاب و دختر کش بود اه چطور در مقابل جذابیتش دووم بیارم من دارم چی میگم اه اوف کارم تموم شد من که کار زیادی ندارم فقط منشی و مشاورم خیلی خستم برم واسه خودم یه قهوه بیارم بلند شدم میخواستم برم که رییس صدام زد
کوک: برای منم یه قهوه بیا
جولیا: چشم
چی اون از کجا فهمید میخوام واسه خودم قهوه بیارم
کوک: راستی قهوه ام تلخ باشه شیرینو دوست ندارم
اه نازم میکنم از خود راضی واقعا که از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت ابدار خونه و دوتا قهوه درست کردم بردم اتاق
جولیا: رییس اجازه هست بیام تو
کوک: بیا
داخل شدم یه قهوه رو میز رییس گذاشتم و نشستم رو صندلیم و شروع به خوردنش کردم رییس هنوز قهوه شو نخورده بود که یادم هومد چه گندی زدم
اولاینپستولایککنبعدبروسراغپارتبعد
#فیک #فیک_بی_تی_اس #سناریو
#فیک_جونگکوک #اسمات #وانشات
۱۰.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.