پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان

پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
باز پیرانه سرم عشق جوان بازآمد
#سعدی
دیدگاه ها (۱)

تا زمانی که جهان را قفسم می دانمهر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم...

سفره‌ به وسعت صدق تو گشودند به دهرانبیا را سر احسان تو مهمان...

بر روی زمین هیچ‌کس آسوده نباشدگنجی بوَد آرام که در زیر زمین ...

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشمعاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌...

درکل برادر من همه چیزتو دوتا جمله خلاصه می شهعشق و صداقت ☝️ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط