وای بچه ها بزارین یه چیزی و بهتون بگم چند وقت پیش دفترچه
وای بچه ها بزارین یه چیزی و بهتون بگم چند وقت پیش دفترچه مرگ رو از یه مغازه ای خریدم عکسش هم گذاشتم براتون امروز بردمش مدرسه زنگ آخر درش آوردم نشون بچه ها دادم دیدم چنتا از بچه ها هم انیمه رو دیدن نشستیم باهم شوخی کردیم و اسم های همدیگه رو می نوشتیم داخلش بعد ما ۴تا فاطمه داریم اسم ۳تارو نوشتیم اون یکی فک کنم مریضه بعد سر همه چیز گریه میکنه اونو ننوشتیم اسمارو که نوشتیم تمام بلند شدم گفتم اسم همتون نوشتم تو این دفتر قراره همتون بمیرید و خندیدم در اصل من ننوشتم چیزی بچه ها هم خندیدن اون فک کرد اسمش تو دفتر نوشتست گریه کرد گفت ننویسید اسمم رو نمیخوام بمیرم بهش گفتم شوخیه اما بچه ها با نگاه تهدید وارانه نگام کردن بهش گفتن نه واقعیه قراره بمیریم منم چیزی نگفتم رفتم نشستم آخر کلاس و دوباره شروع کردیم خودمون شوخی کردن یکم بعد بلند شد سریع از کلاس رفت بیرون بعدش فهمیدم رفته دفتر گفته این دختره اسممو نوشته تو دفترش میخواد منو بکشه چنتا دختر که انتظامات بودن از دفتر اومدن خواستن ببرنم پیش مدیر توضیح که دادم براشون گفتن اهاا و خندیدن ولم کردن چند دقیقه بعد برگشتم نگاهش کردم زل زده بود بهم گفتم ببین کی اصلا باتو کار داره اصن کی باتو حرف میزنه کسی باتو کار نداره
یکی از دخترا مال یه کلاس دیگه بود هی بهم میگفت هیس چیزی نگو همونجا داد زدم نهه اگه فردا به خاطر گریه الکی این منو ببرن دفتر تو جوابگویی اون هی میگفت هیس ول کن بچه هاا هم طرفداری منو کردن گفتن ما با اون کار نداریم قرار نیست به خاطر این باهم شوخی نکنیم بدش میاد نیاد بشینه اینجا مگه ما زورش کردیم اون دختره رو پرت کردن بیرون گفتن برو سر کلاست با این دختره هم دیگه حرف نزدیم
یکی از دخترا مال یه کلاس دیگه بود هی بهم میگفت هیس چیزی نگو همونجا داد زدم نهه اگه فردا به خاطر گریه الکی این منو ببرن دفتر تو جوابگویی اون هی میگفت هیس ول کن بچه هاا هم طرفداری منو کردن گفتن ما با اون کار نداریم قرار نیست به خاطر این باهم شوخی نکنیم بدش میاد نیاد بشینه اینجا مگه ما زورش کردیم اون دختره رو پرت کردن بیرون گفتن برو سر کلاست با این دختره هم دیگه حرف نزدیم
۲.۹k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.