✨عشق؟!✨پارتـ¹
#جنی
سلام من جنی هستم ۲۰ سالمه
پدرم واسه ی چند تا کار رفته خارج از کشور....
ناپدریم یه قمار بازه که هر قمارش شرط بندی عه و باید اگه ببازه چیزی که طرفش رو میخواد بهش بده!
من تویِ یه شرکت کار میکنم اونجا منشی هستم ماه به ماه حقوقم میره واسه ی قماره ناپدریمـ!
امروز هم میخوام برم شرکت رئیس اونجا آدم مُسِن و خیلی مهربونیه به من خیلی لطف داره وضعیت من رو میدونه!
دیروز بهم گفت از این به بعد پسراش یعنی ۴ تا پسرش شرکت رو اداره میکنن!
باید برم تا دیر نشده!
مثل همیشه راه افتادم به سمت شرکت رسیدم و رفتم تویِ اتاقم که یکی از خدمتکار های اونجا اومد تو و گفت.....
#خدمتکار
گفت:(( آقا اومدن!
گفتن به شما بگم بیاین!
#جنی
گفت:(( آها ممنونمـ!
الآن میام....
از اتاقم اومدم بیرون!
رفتم سمت اتاق رئیس در زدمـ!
یه نفر گفت بیا تو.....
منم رفتم داخل گفتم.....
#جنی
گفت:(( کاری داشتید رئیس!
یه پسر جلویِ پنجره بود و داشت بیرون رو تماشا میکرد....
۲ تا پسر هم رو مبل نشسته بودن....
۱ پسر دیگه داشت میومد سمتم چسبوندم به دیوار....
#جنی
گفت:(( ب ب ببخشید نمیخواستم مزاحم شم با آقای کیم کار داشتم!
خیلی پسره بیشتر بهم نزدیک شد که.....
یه پسر گفت:(( ولش کن....
پسره ای که بهم نزدیک شده بود گفت:(( تو کارت نباشه اینو خودم انتخاب کردمـ!
#جنی
خیلی عصبانی شد و با صدای بلند گفت:(( مگه من لباسم که بخوای منو انتخاب کنی!
بعد پسره رو هُل دادم......
و ادامه داد:(( هر کی هستی باش من با پسر های هرزه هیچ کاری ندارمـ!
بهتره بری تو پارتی ها دنبال اینجور دخترایی بگردی!
فهمیدی پسره ی هرزه!
که......
#رئیس
گفت:(( جنی جان آروم باش!
اون قصدی نداشت....
#جنی
گفت:(( آقای کیم ببخشید
چطور قصدی نداشت اگه کاری ندارید بعدا صحبت میکنیم الآن اصلا حوصله ندارمـ!
#رئیس
گفت:(( دخترم بیا بشین برات توضیح میدمـ!
شوگا یه لیوان آب بده به خانمـ!
جنی نشست رو مبل و شوگا اومد و بهش یه لیوان آب داد جنی گفت:(( ممنون!
آب رو خورد....
#رئیس
گفت:(( دخترم این پسرا پسرای من هستن این اسمش شوگا عه همونی که بهت آب داد اونی که اونجا نشسته تهیونگه و اون کنارش هم نامجونه و اونی که اومد سمتت جین عه!
#جنی
گفت:(( بله؟!
#شوگا
گفت:(( ببخشید برادرم عادت داره خل و چل بازی در بیاره!
اسم من شوگا عه از آشنایی تون خوشبختمـ!
#جنی
گفت:(( من جنی هستم همچنین!
#تهیونگ
گفت:(( من هم تهیونگ هستم!
خوشبختم!
#جنی
گفت:(( منم همینطور!
#نامجون
گفت:(( منم نامجون هستم!
خوشبختم!
#جنی
گفت:(( منم همینطور!
#جین
هیچی نگفت.....
#رئیس
با داد گفت:(( نکنه من به تو ادب یاد ندادم جلویِ یه خانم محترم خودتو معرفی کنی؟!
#جین
گفت:(( ببخشید پدر!
من هم جین هستمـ!
خوشبختمـ!
بابت رفتارم عذر میخوامـ!
#جنی
گفت:(( ......
✨اینم پارتـ¹✨
سلام من جنی هستم ۲۰ سالمه
پدرم واسه ی چند تا کار رفته خارج از کشور....
ناپدریم یه قمار بازه که هر قمارش شرط بندی عه و باید اگه ببازه چیزی که طرفش رو میخواد بهش بده!
من تویِ یه شرکت کار میکنم اونجا منشی هستم ماه به ماه حقوقم میره واسه ی قماره ناپدریمـ!
امروز هم میخوام برم شرکت رئیس اونجا آدم مُسِن و خیلی مهربونیه به من خیلی لطف داره وضعیت من رو میدونه!
دیروز بهم گفت از این به بعد پسراش یعنی ۴ تا پسرش شرکت رو اداره میکنن!
باید برم تا دیر نشده!
مثل همیشه راه افتادم به سمت شرکت رسیدم و رفتم تویِ اتاقم که یکی از خدمتکار های اونجا اومد تو و گفت.....
#خدمتکار
گفت:(( آقا اومدن!
گفتن به شما بگم بیاین!
#جنی
گفت:(( آها ممنونمـ!
الآن میام....
از اتاقم اومدم بیرون!
رفتم سمت اتاق رئیس در زدمـ!
یه نفر گفت بیا تو.....
منم رفتم داخل گفتم.....
#جنی
گفت:(( کاری داشتید رئیس!
یه پسر جلویِ پنجره بود و داشت بیرون رو تماشا میکرد....
۲ تا پسر هم رو مبل نشسته بودن....
۱ پسر دیگه داشت میومد سمتم چسبوندم به دیوار....
#جنی
گفت:(( ب ب ببخشید نمیخواستم مزاحم شم با آقای کیم کار داشتم!
خیلی پسره بیشتر بهم نزدیک شد که.....
یه پسر گفت:(( ولش کن....
پسره ای که بهم نزدیک شده بود گفت:(( تو کارت نباشه اینو خودم انتخاب کردمـ!
#جنی
خیلی عصبانی شد و با صدای بلند گفت:(( مگه من لباسم که بخوای منو انتخاب کنی!
بعد پسره رو هُل دادم......
و ادامه داد:(( هر کی هستی باش من با پسر های هرزه هیچ کاری ندارمـ!
بهتره بری تو پارتی ها دنبال اینجور دخترایی بگردی!
فهمیدی پسره ی هرزه!
که......
#رئیس
گفت:(( جنی جان آروم باش!
اون قصدی نداشت....
#جنی
گفت:(( آقای کیم ببخشید
چطور قصدی نداشت اگه کاری ندارید بعدا صحبت میکنیم الآن اصلا حوصله ندارمـ!
#رئیس
گفت:(( دخترم بیا بشین برات توضیح میدمـ!
شوگا یه لیوان آب بده به خانمـ!
جنی نشست رو مبل و شوگا اومد و بهش یه لیوان آب داد جنی گفت:(( ممنون!
آب رو خورد....
#رئیس
گفت:(( دخترم این پسرا پسرای من هستن این اسمش شوگا عه همونی که بهت آب داد اونی که اونجا نشسته تهیونگه و اون کنارش هم نامجونه و اونی که اومد سمتت جین عه!
#جنی
گفت:(( بله؟!
#شوگا
گفت:(( ببخشید برادرم عادت داره خل و چل بازی در بیاره!
اسم من شوگا عه از آشنایی تون خوشبختمـ!
#جنی
گفت:(( من جنی هستم همچنین!
#تهیونگ
گفت:(( من هم تهیونگ هستم!
خوشبختم!
#جنی
گفت:(( منم همینطور!
#نامجون
گفت:(( منم نامجون هستم!
خوشبختم!
#جنی
گفت:(( منم همینطور!
#جین
هیچی نگفت.....
#رئیس
با داد گفت:(( نکنه من به تو ادب یاد ندادم جلویِ یه خانم محترم خودتو معرفی کنی؟!
#جین
گفت:(( ببخشید پدر!
من هم جین هستمـ!
خوشبختمـ!
بابت رفتارم عذر میخوامـ!
#جنی
گفت:(( ......
✨اینم پارتـ¹✨
۱۰.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰