پارت ۱۲۷ Blood moon
پارت ۱۲۷ Blood moon
لباساش همونایی بود که اونروز تنش کرده بود
پیرهن مردونه سورمه ای با کروات نازک نقره ای ب شلوار مردونه سورمه ای»
سریع نگامو ازش گرفتم و به بیرون خیره شدم
به مردمی ک در حال رفت و امد بودن
مردمی که داشتن میخندیدن
......................................................................
یه ماه ازون ماجرا میگذشت ومن الان دو ماهه باردار بودم
ازون شب تاحالا رفتارم با جونگکوک سرد شده بود
هرکاری میکرد بهم نزدیک بشه محلش نمیدادم
اونم که ازمن ناامید شده بود رفته بود سراغ هرزه بازیاش
شبا مست میومد خونه و میستاد
پشت در اتاقم ولی من خونسرد قبل اینکه بیاد میرفتم تو اتاقم و در و قفل میکردم
امروز با سوجین قرار گذاشته بودم بریم سونو
صبح بدون حوصله لباس خنک پوشیدم تو این دل گرما
حوصله ارایش نداشتم فقط یه رژ لب زدم
نوشین تک زد سریع رفتم پایین
جونگکوک با دیدنم ابروهاش و انداخت
کوک:جایی تشریف میبرین؟
همونطور که داشتم با قدمای بلند خودمو به در میرسوندم سرد بهش جواب دادم
ا/ت:با سوجین میرم بیرون
کوک:با اجازه ی کی اون وقت؟
ا/ت:خودم...باید از کسی اجازه بگیرم؟
لباساش همونایی بود که اونروز تنش کرده بود
پیرهن مردونه سورمه ای با کروات نازک نقره ای ب شلوار مردونه سورمه ای»
سریع نگامو ازش گرفتم و به بیرون خیره شدم
به مردمی ک در حال رفت و امد بودن
مردمی که داشتن میخندیدن
......................................................................
یه ماه ازون ماجرا میگذشت ومن الان دو ماهه باردار بودم
ازون شب تاحالا رفتارم با جونگکوک سرد شده بود
هرکاری میکرد بهم نزدیک بشه محلش نمیدادم
اونم که ازمن ناامید شده بود رفته بود سراغ هرزه بازیاش
شبا مست میومد خونه و میستاد
پشت در اتاقم ولی من خونسرد قبل اینکه بیاد میرفتم تو اتاقم و در و قفل میکردم
امروز با سوجین قرار گذاشته بودم بریم سونو
صبح بدون حوصله لباس خنک پوشیدم تو این دل گرما
حوصله ارایش نداشتم فقط یه رژ لب زدم
نوشین تک زد سریع رفتم پایین
جونگکوک با دیدنم ابروهاش و انداخت
کوک:جایی تشریف میبرین؟
همونطور که داشتم با قدمای بلند خودمو به در میرسوندم سرد بهش جواب دادم
ا/ت:با سوجین میرم بیرون
کوک:با اجازه ی کی اون وقت؟
ا/ت:خودم...باید از کسی اجازه بگیرم؟
۱۳.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.