می گویندپرنده ای زخمی

می گویندپرنده ای زخمی
که هر عصراز افق می گذرد
نشان تو را می داند،
هر عصردر تو گم می شوم
او می گذرد
افق خونین می شود
و من تو را
و او را
نمی بینم.
دیدگاه ها (۶)

به عمروعاص گفتند:چراپشت سرعلی نمازمیخونیولی توخونه معاویه غذ...

هوا هوای شهادت ، دوباره زد به سرم برای پر زدن اکنون دهید بال...

️کنایه فرمانده کل سپاه به سلفی نمایندگان با موگرینیسرلشکر مح...

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب استدادن سر نه عجب داشتن سر ع...

همین تو را بس که من تو را دیگر آنطور می دیدم نمی بینم

می گویند در خواب هایم هذیان می‌گویم.اما هیچکس نمی داند با تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط