"روزی دیوانی را باز میکنی و شاید آنجا نام مرا ببینی" دیوا
"روزی دیوانی را باز میکنی و شاید آنجا نام مرا ببینی" دیوانی که سطر به سطرش از جوهر آبی رنگ قلبم تراش شده آن روز میفهمی که دلتنگی هایم را با کاغذ قسمت کردهام و غم هایم را با قلم آمیختم تا پایانی باشد برای تمام بی قراری هایم. آن روز لمس کن تمام احساساتم را که بی رحمانه وقتی چشم از پنجره باران خورده دزدیدم زیر بارِ سختِ کلمات دفن کردم و همه را در گورستانی به نام دیوان به خاک سپردم، و سوگند به پیوندی که سالها پیش میان قلب های ما بود،
آبی بمان آبی تر از تمام آب هایی که ماهی های زلال پرست میان امواجش رقص میکنند و آبی تر از هفت آسمانی که به وسعتش هنوز هم دوستت دارم.
-ویلیام شکسپیر-🐢
آبی بمان آبی تر از تمام آب هایی که ماهی های زلال پرست میان امواجش رقص میکنند و آبی تر از هفت آسمانی که به وسعتش هنوز هم دوستت دارم.
-ویلیام شکسپیر-🐢
۲.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱