اولین تصاویری که از خودم یادم میاد یه دختر با پیراهن قرمز

اولین تصاویری که از خودم یادم میاد یه دختر با پیراهن قرمزه که می شست رو لبه ی استخر و پاهاشو تکون می داد !
یادمه همیشه فکر می کردم یه موجود دیگه ایی بودم که با سهل انگاری افتادم روی زمین ...
در مورد این که چی بودم نظر خواستی نداشتم :
یه روز از خواب بیدار می شدم و فکر می کردم
پری دریایی
بودم ،
روز بعدش ملکه ی زنبورا ،
یه روز آدم فضایی ...
اما حتم داشتم وقتی از سرزمینم میومدم
افتادم وسط دریا !!
چون من همیشه از آب می ترسیدم و هنوزم می ترسم ...
همینطور فکر می کردم
پدرم ماهیگیره
و منو از دریا پیدا کرده و با قایق قدیمیش
به خونه آورده !
حتی وقتایی که مدرسه می رفتم
فکر می کردم
بهتره آدم تحصیل کرده ایی بشم تا وقتی
دوباره به سرزمینم برمی گردم بهم افتخار کنن ...
ورودم به دانشگاهم با همین تصور بود !
حتی وقتی عاشقش شدم
فکر می کردم
شب تولدم
میاد زیر پنجره ی اتاقمو شروع می کنه به نواختن ،
کلی بادکنک رنگی رنگی ام
میرن به سمت آسمون تا مارو از اون بالا بهتر نگاه کنن ،
بعدشم دوتایی برمی گردیم
به سرزمین من ...
راستشو بخواین
من از همون موقعی که کنار استخر
میشستم ،
می دونستم بابام ماهیگیر نیست !
من حتی می دونستم ما قایقی نداریم .
من از همون روز اول مدرسه
از درس و کلاس بدم میومد ...
من حتی دانشگاهمم دوست نداشتم ...
من وقتی عاشقش شدم
می دونستم
بلد نیست ساز بزنه !
من می دونستم بادکنکا چشم ندارن
که مارو ببینن !
من می دونستم
زمین برای همیشه منو روی خودش نگه می داره ...
من می دونستمو
باز ادامه دادم به این خیال و رویای قشنگ .
می دونین
من فکر می کردم
آدم همیشه باید امیدی برای زندگی کردن داشته باشه ...
مثل سرزمین من
که بالاخره بهش می رسیدم
مثل همون ساز و پنجره ی اتاقم
من فکر می کردم
حالا که ساز بلد نیست
می تونه یاد بگیره ...
حالا که نمیاد زیر پنجره ی اتاقم
می تونه بهم زنگ بزنه ...
بعضی وقتا فکر می کنم
شاید اونم یه سرزمین داشته
که بالاخره برگشته به خونه ی واقعیش ...
می دونین
من هنوزم فکر می کنم
خیالا و رویاها
آدمو از مردن تو اوج زندگی
نجات می دن
من هنوزم همون رویاهامو دوست دارم:)
اما صدای
" دستگاه مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد ! "
به من می گه
تو همه ی سرزمینای هستی
تو همه ی خیالا
تو همون دریایی که من ازش اومدم
توی همون قایق
تو کلاس درس و دانشگاه
واقعیت هایی هست
که نمی شه ازش گذشت ...
شاید بهتر بود
از همون کودکی
به جای سرزمین پر از شادی
به جای ساز و شب تولد
به دختری فکر می کردم
که می تونه
خاطراتشو پاک کنه ...
می تونه روی قول های یه مرد
تکیه نکنه !
من باید فکرشو می کردم
هر چقدر کسی رو بالا ببری و
با رویاهات بالا بری
زمین خوردنت درد ناک تره ...
دیدگاه ها (۱۶)

😍 نی نی جون

#تگش_کن😍

وقتی یکی و دوسش داری باید انقدر جرات داشته باشی که بری بهش ب...

😂 😂 👌 👌

اره ملت دلیلش اینه که رفتن با Xbox قرارداد بستن که PlayStati...

می‌دونم که دوری گاهی اینجوری آدم رو زمین‌گیر می‌کنه، انگار ت...

فیک چند پارتی از کوک اسم فیک ((وقتی تو بلندم بودی))پارت یک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط